مردی که بر سر فحاشی مرتکب قتل شده در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.
۲۸ مرداد ماه سال ۱۴۰۱ به مأموران پلیس دربند خبر رسید درگیری خونین در یکی از برجهای محل اتفاق افتادهاست. با حضور پلیس در محل معلوم شد مردی ۲۵ ساله به نام قادر با چاقو هدف قرار گرفته و جانش را از دست دادهاست. همچنین مشخص شد عامل حادثه بعد از ارتکاب قتل متواری شدهاست. پس از آن بود که گزارش قتل به بازپرس ویژه قتل تهران اعلام شد و بازپرس همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل حاضر شد. تحقیقات بعد نشان داد قادر که از اتباع بود از مدتی قبل به عنوان سرایدار در ساختمان مشغول کار بودهاست. گزارشهای میدانی هم حکایت از این داشت قادر با ضربات چاقوی میهمانش که وی هم از اتباع بود، هدف قرار گرفته و فوت شدهاست. با انتقال جسد به پزشکی قانونی بررسیها در اینباره ادامه پیدا کرد. بررسی دوربینهای مداربسته نشان داد ساعتی قبل از حادثه متهم وارد ساختمان میشود و بعد از ارتکاب قتل فرار میکند.
بازداشت و اعتراف به قتل
در شاخه دیگری از بررسی ها، تحقیقات برای بازداشت متهم به جریان افتاد. کارآگاهان پلیس متوجه شدند متهم پس از فرار از محل حادثه به صورت قاچاق از کشور خارج شدهاست. در حالی که بررسیها جریان داشت پس از دو سال خبر رسید متهم در جزیره قشم مشغول کار است که مخفیگاه وی شناسایی و بازداشت شد. متهم در اولین بازجوییها به قتل قادر اعتراف کرد. با کامل شدن تحقیقات، بازپرس بصیر را به اتهام قتل مجرم شناخت و پرونده بعد از صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.
محاکمه
در جلسه رسیدگی به پرونده، ابتدا نماینده دادستان در دفاع از کیفرخواست قادر را گناهکار شناخت و برای او درخواست صدور حکم شایسته کرد. سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و جرمش را قبول کرد. او در شرح حادثه گفت: ما همسایه مقتول بودیم. چند سال قبل بود که با هم اختلاف پیدا کردیم و چند نفر از اعضای خانوادهاش من را کتک زدند. من هم راهی اداره پلیس شدم و از آنها شکایت کردم. پس از آن چند نفر میانجی شدند و از من خواستند گذشت کنم که سرانجام گذشت کردم. مدتی که گذشت متوجه شدم قادر از من کینه شدیدی دارد، با این حال به این موضوع توجه نکردم. متهم ادامه داد: من در یک ساختمان در حال ساخت کار میکردم و نمیدانستم مقتول کجا کار میکند. چند روز قبل از حادثه یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت قادر سرایدار برجی در شمال شهر است و مدام پشت سر من بدگویی میکند. پس از آن با قادر تماس گرفتم و گفتم چرا پشت سر من بدگویی میکند. او به جای عذرخواهی به من فحاشی کرد که از این کارش بیشتر ناراحت شدم و تصمیم گرفتم به سراغش بروم.
روز حادثه
متهم در شرح حادثه هم گفت: آن روز وقتی راهی برج شدم، سر این موضوع با هم مشاجرهمان شد که به من حمله کرد. من هم چاقو کشیدم که حادثه خونین اتفاق افتاد. وقتی قادر روی زمین افتاد به همکارش خبر دادم او را به بیمارستان برساند و خودم هم فرار کردم. نمیدانستم که او فوت شدهاست و پیگیر ماجرا بودم که خبر رسید قادر فوت شدهاست. آنجا بود که ترسیدم و تصمیم گرفتم به افغانستان بروم برای همین به صورت قاچاق از کشور خارج شدم و مدتی در افغانستان بودم. پس از آن راهی پاکستان شدم و در اسلامآباد به عنوان نگهبان یک ساختمان مشغول کار بودم تا اینکه فکر کردم آبها از آسیاب افتاده برای همین راهی قشم شدم که بازداشت شدم.
هیئت قضایی بعد از شنیدن آخرین دفاع متهم، وارد شور شد.